Thursday, September 07, 2006

ديگه نمي نويسم


ديگه نمي نويسم
از بس نوشتم و هيچ کس حتي نگفت سپهر زنده اي خسته ام
از بس نوشتم و هيچ کس حتي يک بار زير نوشته ام ننوشت دست مريضاد خسته ام
از بس گفتم و صدايم به جايي نرسيد خسته ام
آتش گرفته ام
آتشم گر گرفته و هيچ کسي نيست که حتي يک سطل آب
..........
اي کاش فقط 20 نفر آخر اين پست بنويسند.... سپهر خسته نباش
شايد ... يک روز ديگر... يک روز باراني ... همراه دوست پسرم ...زير درخت سبز عشق نشستم
و دگر بار نوشتم
ولي اين يک شايد است
شايد
.........