Friday, July 28, 2006

سکس من و مسعود در حمام


یه روز که مسنجرمو باز کردم یه آی دی جدید برام پی ام داده بود و ازم درخواست کرده بود که باهاش دوست بشم.
اینم ماجرای من و مسعود
من مسعود 22 ساله بات و اهل خرم آباد دانشجوی همدان هستم . من از وبلاگت خوشم اومده لطفا برام پی ام بده .
منم براش یه پی ام دادم و یه قرار چت گذاشتیم توی چت خیلی از هم دیگه خوشمون اومده بود و دیگه دل تو دل نداشتیم که همدیگه رو هر چه زودتر ببینیم.
من به مسعود پیشنهاد دادم که بیاد اصفهان که اونم با کله قبول کرد و قرار شد وقتی به ترمینال رسید بهم زنگ بزنه.
چند روز بعد یعنی همان روز موعود فرا رسید ساعت 10 موبایلم زنگ زد که اون طرف خط یکی اسم منو صدا زد. الو سپهر سلام من مسعودم الان توی ترمینال هستم. سریع خودمو به ترمینال رسوندم وای چی می دیدم این پسر خوشکل کیه ؟ این با اونی که من تصور می کردم خیلی فرق می کنه. توی بقل گرفتمش و اینقدر فشارش دادم که همه اطرافیا نگاهمون کردند.
سریع سوار ماشینم شدیم و با همدیگه به خونه رفتیم(آخه خونه ما 2 طبقس و بالا دست منه)به مسعود گفتم نمی خوای گرد راهو از تنت بیرون کنی؟ که اونم قبول کرد و بهش گفتم بره یه دوش بگیره. مسعود داخل حموم که رفت سریع لخت شدم و با یه کیر گنده که حالا دیگه داشت با دیدن مسعود شرت استرج قرمز رنگم را پاره می کرد وارد حمام شدم . یه لحظه مسعود که حواسش نبود ترسید ولی بلافاصله خندید. وای خدای من چی میدیدم؟ یه پسر خوشکل و ناز با بدن سفید بی مو که حالا جلوم ایستاده و داره چهار چشمی به کیرم که داشت از شورتم بیرون می اومد خیره خیره نگاه می کنه. یه لحظه خجالت کشیدم ولی مسعود این چیزا حالیش نبود اومد جلو منو توی بقل گرفت و شروع کرد به خوردن بدن من . از لبام که دیگه حالا نا داشت شروع کرد و بعد از گردن و سینه رسید به شورتم که خیلی قلمبه شه بود. مثل این کیر ندیده ها شرتم را کشید پایین و دو دستی کیرما گرفت ( انگار میترسید از دستش بده) و یهویی چپوند توی دهنش... وای یهو یه رعشه ای به بدنم افتاد که نگو و نپرس. مثل این حرفه ای ها شروع کرد به مالاچ مالاچ خوردن کیرم . وووووووووووووای ... آه ه ه ه ...ووووووووووی ... بسه مسعود تو را خدا بسه ....آه ه ه ه ه ... حالا میمیرم مسعود. ولی اون عین خیالش هم نبود و مثل اینایی که دو سه سالیه کیر نخوردن با دهنش کیرما گایید. من دیگه داشتم از حال می رفتم که مسعود شورت خودش را پایین کشید .وووووووووووووای چی می دیدم تا حالا یه همچین کونی به عمرم ندیده بودم باسن های قشنگ و سفید با یه سوراخ تنگ ...... مسعود سراغ ژل و کاندم را گرفت که من بهش آدرس دادم .. چند لحظه بعد با یه قوطی ژل و یه کاندم وارد حموم شد... کاندم را روی کیرم که حالا دیگ داشت از شقی دو نیم می شد کشید و وسط حموم خوابید و باسنشو داد بالا و گفت : سپهر این ژل را به سوراخم بزن و منو بگا .... منم که دیگه از فرط نشعگی هیچی نمی فهمیدم ژل را به سوراخش زدم و کیرمو تو دهنه سوراخش قرار دادم.... با اولین تکون یه رعشه ای به بدنش افتاد و هی میگفت بکن سپهر تو را خدا بکن.....منم بعد از اینکه یه خورده سوراخش عادت کرد ( آخه کیرم یه کم بزرگه ) شروع به تلمبه زدن کردم.... مسعود دیگه به اوج شهوت رسیده بود و مرتب سر و صدا می کرد ....صدای آخ و اوخش تمام حموم را پر کرده بود...منم تا جایی که انرژی داشتم اونو کردم این پرانرژی ترین سکس عمرم بود آخه کون مسعود یه کون استثنایی بود منم تا حالا اینقدر باحال ندیده بودم... یه ربعی مسعود را می کردم که احساس کردم داره آبم می یاد مسعودم از شدت عمل من و صداهایی که می کردم فهمید و گفت : آبت بریز روی سینم .....آه ه ه ه ه ه ه ه ه........ووووووووووووووااااااا ی ی ی ی ی ی ی ... و ابم یک دفعه پاشید کاندم را در آوردم و روی سینه مسعود ریختم .....چه حالی داد ...چند دقیقه ای روش خوابیدم و بعد دوش گرفتیمو رفتیم بیرون ..... مسعود 3 روز اصفهان بود که خیلی با هم سکس کردیم ... ایشالا در پست های آینده بیشتر راجع به سکس های 3 روزم با مسعود می نویسم.
شاد و سر بلند باشید

Friday, July 21, 2006

دو تا کليپ سکسي از خودم

بچه ها سلام
اين کليپ های سکسي از خودمه که تقديم به همه پسران سرسبز ايران زمين مي کنم
اميدوارم ببينيد و لذت ببريد
فرمت این کلیپ ها تری جی پی می باشد که باید با برنامه
QuickTime
نگاه کنید
کليپ دوم

Monday, July 17, 2006

گریزی تاریخی به مساله همجنسگرایی

گریزی تاریخی به مساله همجنسگرایی

بخشی از روشنفکران و نخبگان جامعه را که به کناری نهیم، اکثر قریب به اتفاق مردم یا کلمه همجنسگرایی را نشنیده اند و یا با آن انس و الفتی ندارند. در عوض، مفاهیمی همچون "شاهد بازی"، "غلام بازی"، "غلام باره گی" و "بچه بازی" و حتی کلمات و اصطلاحات توهین آمیزی همچون "کونی"، "اواخواهر" و یا "ابنی" در ادبیات و فرهنگ و ذهنیت جامعه سابقه ای طولانی دارند. هرچند خود این مفاهیم به طور ضمنی بر سکس دو همجنس اشارت دارند اما اینها از یک طرف عمدتآ سکس دو مذکر همجنس را در اذهان تداعی و در نتیجه همجنسگرایی زنان را از اعیان دور می کند و از طرف دیگر در مفاهیم فوق صرفآ سکس فیزیکی برجسته می شود و عشق، عاطفه، نیاز و احساس متقابل دو همجنس را نادیده می گیرد. همچنین مفاهیم مورد اشاره، بیشتر بر سکس یک فرد بالغ با پسران جوان و گاهی نابالغ را در اذهان تداعی می کنند و به همین دلیل بسیاری از اوقات مردم همجنسگرایی را با بچه بازی که عملی زشت و جنایی است، یکی می دانند.
انتشار جزوه اطلاعاتی پیش رو با هدف روشن کردن مسائل و تفکیک سره از ناسره و با هدف آشنا ساختن فرهنگ عمومی با همجنسگرایان و نیازهای آنان است. هدف دیگر آن اصلاح فرهنگ و دیدگاه اجتماعی در باره جنسیت است.

حقوق بشر و حقوق ستم دیدگان و اقلیتهای اجتماعی از جمله همجنسگرایان، پا به پای هم رشد و گسترش یافته اند. دست آوردهای علمی تازه هم به عنوان پشتوانه محکمی برای گسترش حقوق اجتماعی عمل کرده اند.
سابقآ بعضی از روانکاوان گرايش به همجنس را انعکاسی از ترس از نزديکی به جنس مخالف تلقی کرده و آن را با موضوع عقده اوديپوس توضيح می دادند، اما وجه تشابه اين تئوري ها مبنی بودن آنها بر اساس تحقيقات و مشاهدات بالينی بود. يعنی اين روانکاوان اساس تحقيقات خود را همانا بيماران روانی همجنسگرا قرار داده و تحقيق خود را به حوزه همجنسگرايان عادی در اجتماع گسترش نمی دادند و اين اصلی ترين انتقاد به این گونه نظريات است چون تعدادی همجنسگرای بستری شده که همگی دچار اختلالات روانی اند، نمی توانستند و نمی بایست به عنوان نماينده کل جامعه همجنسگرايان در جامعه معرفی شوند، لذا حرکات و رفتار آنها را هم نمی توان به همه تعميم داد. به همین سبب هم هست که نتایج تحقيقات قديمی که بر بيمار بودن همجنسگرايان دلالت دارند، جانبدارانه و بدون اعتبار معرفی می شوند. نکته دوم این که سطح آگاهی بسيار نازل اجتماعی در باره پديده همجنسگرايی و تعصبات عمومی و وجود همجنسگراِیی در ليست بيماري ها در آن زمان، در نتيجه گيري های روانکاوان تاثیر گذار بودند. و سومین نکته این که، در آن دوره خود همجنسگرایان هم شناخت امروزی از احساسات خود نداشتند وچون فکر می کردند بیمار هستند، تعداد زیادی از آنها برای "معالجه" از روانشناسان و روانکاوان استمداد می طلبیدند.
فرويد که يکی از بنياگذاران روانکاوی است گرايش به همجنس را يکی از انواع تمايلات جنسی انسان معرفی می کند و آن را بيماری نمی داند. (1 و 2)
در سال 1948 محققی بنام کينسی (Kinsey) در مورد رفتار و عملکرد جنسی افراد بالغ در جامعه آمريکا دست به تحقيقات گستره و پايه ای زد. بر اساس تحقيقات کينسی معلوم شد که تعداد قابل توجهی از شرکت کنندگان در تحقيقات از سکس با همجنس خود گزارش داده اند. خيلی ها به مطالعات کينسی به عنوان باز کننده چشم ها بر مساله همجنسخواهی در جامعه آمريکا می نگرند. و بعد از آن بود که مشخص شد تعداد و درصد همجنسگرايان جامعه بسيار فراتر از آن چيزی است که قبلآ تصور می شده است.

بعد از آن محققان و دست اندرکاران جامعه شناسی به زدودن تعصبات و نگاههای منفی نسبت به همجنسگرايی کمک زيادی کردند. فورد و بيچ (Ford - Beach) در تحقيقات خود نشان دادند که همجنسگرايی نه تنها در همه جوامع انسانی وجود دارد بلکه حتی در ميان بخشی از حيوانات هم رفتارهای همجنسگرايانه مشاهده می شود.
در اواسط دهه پنجاه ميلادی اولين هوکر (Evelyn Hooker)، يکی ديگر از پيشگامان تحقيق در باره تمايلات و تعلفات جنسی انسان ها، به تحقيق و مطالعه جالبی برای مقايسه همجنسگرایان و دگر جنسگرایان دست زد. هدف او اين بود که ببيند آيا از نظر توان و تطبيق روانی، اختلافی بين اين دو گروه هست يا نه. او سوژه های مطالعات خود را نه همجنسگرايان ساکن خوابگاه بيماران روانی بلکه از همجنسگرايان درون جامعه انتخاب کرد و برای جلوگيری از نفوذ و تآثير هر گونه پيشداوری، گرايش جنسی تمام سوژه ها (چه همجنسگرا و چه دگرجنسگرا) را از همکاران خود مخفی نگه داشت. او در پايان تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد که همجنسگرايی اختلال روانی نيست و هر همجنسگرايی حتمآ مختل روانی نمی باشد.
انتشار نتایج تحقيقات گستره که همگی بر بيماری نبودن پديده همجنسگرايی دلالت داشتند به این فکر دامن زد که اگر قرار باشد نتایج تحقيقات در بين بيماران روانی به کل جامعه و روابط اجتماعی تعمیم داده شود و مبنای حقوق انسان ها قرار بگیرد، آن وقت دگرجنسگرايان بيش از همه دچار مشکل می شوند، چون تعداد دگرجنسگرایان روانی، قاتل، متجاوز، شکنجه گر و دیکتاتور بیش از همه است. همین فکر به امر اعتراف عمومی نسبت به حقوق همجنسگرايان کمک شايانی نمود.
تغييرات مثبت صورت گرفته در ديدگاه عمومی جامعه در باره سکس، جنسيت و همجنسگرايی و فعاليت های شديدآ سياسی شده گروههای مختلف همجنسگرايان در جامعه و علنی شدن هر چه بيشتر افراد همجنسگرا، همه دست به دست هم دادند و به تغيير ديدگاه و مواضع جامعه روانکاوان، روان پزشکان و روان شناسان آمريکا در باره همجنسگرايی انجاميدند. انجمن روان پزشکان آمريکا که تا 1973 همجنسگرايی را به عنوان يک بيماری در ليست بیماريهای خود کلاسه کرده بود به تجديد نظر پرداخت و همجنسگرايی را رسمآ از ليست بیماری ها حذف نمود. به دنبال آن انجمن روان شناسان آمريکا و انجمن کارکنان خدمات اجتماعی هم به تبعيت از انجمن روان پزشکان به دفاع از پديده همجنسگرايی به عنوان يک پديده عادی پرداختند.

در اول ژانويه سال 1993 سازمان بهداشت جهانی (WHO) هم همجنسگرايی را از ليست بيماري های خود حدف کرد و آن را به عنوان يک پديده و گرايش طبيعی به رسميت شناخت. دليل تآخير زياد سازمان بهداشت جهانی در به رسميت شناختن همجنسگرايی مخالفت و مقاومت نمايندگان کشورهای ديکتاتورزده عضو اين سازمان است که باعث شدند جمله بنديها هم حتی الامکان کم رنگ شوند. اما جمله اصلی در اسناد سازمان بهداشت جهانی می گويد: "نفس گرايش جنسی به عنوان اختلال تلقی نمی شود."
بعد از سال 1973 تعداد هر چه بیشتری از کشورها قوانين خود را بر اساس آخرين دستآوردهای علمی در باره جنسیت و همجنسگرایی تنظیم نموده و در این مسیر حقوق اجتماعی- مدنی همجنسگرایان را در قوانین خود تثبیت کردند تا جایی که امروز در قوانین تمام کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا، اسرائیل، افریقای جنوبی و کلآ در همه کشورهایی که دارای دمکراسی هستند، حقوق همجنسگرایان تثبیت شده است. آخرین کشوری که بیمار بودن همجنسگرایان را لغو کرده و حقوق همجنسگرایان را به رسمیت شناخته، کشور چین می باشد.
تلاش برای تثبیت حقوق همجنسگرایان تنها شامل کشورهای غربی نمی باشد. سال هاست که همجنسگرایان کشورهای غیر غربی از تایلند تا ترکیه، از مکزیک تا ایران و از لبنان و مصر تا بولیوی در تلاش برای دستیابی به حقوق خود هستند و دستآورهای مهمی هم داشته اند.

در کشور ما، چند سالی است که موضوع جنسیت در جامعه حاد شده و هرچند که تضييقات و فشارهای موجود امکان پرداخت جدی و علنی را از علاقه مندان سلب می کند اما به برکت اينترنت سايتهای زيادی کم و بيش به اين مسائل گريزی هر چند ناقص می زنند. با این همه، از مسير همين تلاشهاست که برداشتهای بی پايه و سنتهای بدون پشتوانه عقل و منطق فرسوده و ديدگاه های علمی و امروزی در باره جنسيت در فرهنگ اجتماعی ريشه دوانده و به مرور خود را تثبيت می کنند.
اما ظاهرآ مسير چنين حرکتی چندان هم ساده نیست. بنابراین شناخت صحيح از موانع و مشکلات پيش رو از يک طرف و جمع آوری بيشترين نيروی ممکن در اردوی خواهان آزادی جنسی و همکاري های نزديک و دست زدن به ابتکارات تازه، راه دست يابی جامعه به آگاهيهای جنسی و هزينه برقراری آزادی جنسی منطبق با حقوق بشر و شايسته يک جامعه مدرن را کم خواهد کرد.
جامعه پزشکان و روانشناسان ما يکی از مولفه های جدی در اردوی روشنگری و آگاهی رسانی در باره مسائل جنسي می باشد چرا که مساله با سلامتی و بهداشت روانی اجتماعی سر و کار دارد. و به همين دليل بايد با اعلام صریح نظرات علمی به دفاع از شرف حرفه ای خود اقدام کنند.
بخشی از دوستان اما گويا همچنان با مساله همجنس خواهی مشکل دارند. يعنی هر چند که محترمانه برخورد می کنند و از حق حيات همجنسگرايان دفاع می نمایند اما در حال و هوای قبل از نيمه اول قرن جاری سير کرده و تازه به بررسی اين مساله رسيده اند که آيا همجنسگرايی بيماری است يا نه و اگر هست چگونه بيماری ای؟ اختلال روانی؟ هورمونی؟ يا ناشی از تربيت خانوادگی.

صد البته نفس کنجکاوی چيز مثبتی است و شکی در اين نيست که به زودی اين دوستان به همان نقطه ای خواهند رسيد که همکاران آنها در کشورهای ديگر دهه ها پيش بدان رسيده اند. و آن این که همجنسگرايی بيماری نيست بلکه گرايش طبيعی و جنسي بخشی از انسان های اجتماع است
**بچه ها ممکنه اين پست هايي که مي دم براي کسايي که وبلاگم تو بلاگفا را ديدن تکراري باشه-چون احتمال بسته شدن وبلاگم در بلاگفا هست پس مجبورم پست هام را منتقل کنم

Friday, July 14, 2006

امان از بي امنيتي

دوستان خوبم سلام
خيلي وقته که دارم راجع به گي مي نويسم و فعاليتم را از وبلاگ هاي فارسي مثل بلاگفا و پرشين بلاگ شروع کردم ولي يکي يکي بستنشون و به قول خودشون غير قانوني اعلام کردن و انگ ها که بر ما نزدند
منم از اونجايي که دلم نمي خواد اين يکي وبلاگم هم به بقيه بپيونده تصميم گرفتم که همه پستهاش رو به اين سيستم منتقل کنم
به همتون که لطف مي کنيد و قدم روي چشمان من مي زارين ممنونم